خط نوشت!
| ||
مجری 20:30 راس هشت و نیم اومده میگه: با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد بقیه اخبار رو بعد از اذان مغرب به سمع و نظر شما میرسونیم! مملکته داریم؟ [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 10:2 عصر ] [ علی یزدانی ]
به یک عدد جانور شناس ماهر! برای توجیه رفتار بعضی آدم ها نیازمندیم! [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 10:2 عصر ] [ علی یزدانی ]
نوشته بود:سنگ ها را هرچقدر تیشه بخورند تندیس قشنگ تری میشود!!گل ها که تیشه نمیخوان [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 10:1 عصر ] [ علی یزدانی ]
رفتم توی یه شرکت قسمت امور مالی.وارد اتاق که شدم دیدم به به این که استاد خودمونه!بعد احوال پرسی و اینا گفت کجایید (محل سکونت)براشون گفتم . جواب داد که من امدم و اینااا بعد بیشتر خودم را معرفی کردم گفت من بابات را میشناسم !احتمالا یکم دیگه توضیح میدادم یهو عمه م در میومد:...داستانک: اشناییت در اداره [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 10:1 عصر ] [ علی یزدانی ]
همچین یعنی خسته، کوفته!له و لورده شده!پخته شده رسیدم خونه [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 10:1 عصر ] [ علی یزدانی ]
خدایا یه عقلی به این عاشقا بده یه پولی هم به ما! [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 10:0 عصر ] [ علی یزدانی ]
دلم رخ یار میخواهد// نه غم اغیار [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 10:0 عصر ] [ علی یزدانی ]
دوتا انگشتهامون بر اثر اصابت ضربه قلفتی پوستشون کنده شد با مخلفات [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 9:59 عصر ] [ علی یزدانی ]
خسته شدم، از بس خسته شدم ! [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 9:59 عصر ] [ علی یزدانی ]
دیگه حالی به آدم میمونه ؟نه والا [ پنج شنبه 90/6/3 ] [ 9:59 عصر ] [ علی یزدانی ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |