خط نوشت!
| ||
دل خوش نمیشوم به نسیم موافقی [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:7 عصر ] [ علی یزدانی ]
خاطر(ارزش) تو توی یه فید نمیگنجه...:) [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:6 عصر ] [ علی یزدانی ]
گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگلم... بوس بوس بوس گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه(بوقق) بعد از قطع کردن تلفن : دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:6 عصر ] [ علی یزدانی ]
اخر از دست این عاشقا پیام رسان کله م را میکوبم توی دیوار !!مملکته داریم؟ [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:5 عصر ] [ علی یزدانی ]
بگذار قلم را به غزل بسپارم /شاید گره ای باز شود از کارم/ پرسید مگر تو هم غزل می گویی؟/ گفتم په نه په فقط رباعی دارم [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:5 عصر ] [ علی یزدانی ]
ما چون ز دری پای کشـیدیم، کشــیدیم امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم/ دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه بامی که پریدیم، پریدیـم/ رم دادن صــیـد خود از آغـــاز غـلط بـود حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم... [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:4 عصر ] [ علی یزدانی ]
انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است، دلی که می خندد و آشکار است [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:4 عصر ] [ علی یزدانی ]
اینایی که همه چیزو رو دسکتاپ سیو میکنن همونایی هستن که از راه میرسن شلوارشونو پرت میکنن گوشهی اتاق=)))...دقیقا خودمم:)) [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:3 عصر ] [ علی یزدانی ]
ترسم آن روز بیایی و نباشد جسدم ، کوزه گر کوزه بسازد ز تمام جسدم ، لب آن کوزه بسازد ز غباره لب من ، بی خبر لب بگذاری به لبان جسدم./ [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:3 عصر ] [ علی یزدانی ]
انگار پیام بازرگانی گذاشتن وسطش یه فیلم پخش کردن!!مملکته داریم؟ [ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 2:2 عصر ] [ علی یزدانی ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |